-
احساسات ملی گرایانه
-
آنها حق نداشتند اخراجش کنن
-
اون به مگی با خم کردن سرش خوش آمد گفت
-
direct, aim, align; adapt, adjust
جهت دهی ،نمودن جهت را پیدا نمودن؛
-
خم شدگی، کج شدگی، لمیدگی، گرایش، تکیه، درجمع تمایلات
-
گلوله پس از برخورد منفجر میشود
-
point of view, outlook
نقطه نظر دیدگاه عقیده
-
انحراف، نهاد، تمایل، عطف، خو، شیب، خمیدگی بجلو و پایین
-
affect / influence; crash
اثر گذاشتن / اثر شدید؛ تصادف و برخورد
-
گذاشته