-
rash, careless, heedless
،عجولانه بی محابا بی فکرانه عجول، سر به هو
-
انداختن ، جارو کردن
-
to think carefully over, ponder
فکر کردن عمیق با زمان کافی
-
think about, contemplate
توجه کردن در نظر گرفتن لحاظ کردن
-
احترام ،توجه ملاحظه درود در حالت (جمع)
esteem, respect, consideration
-
ناچیز، قلیل
-
مشتری، تصادفی، اتفاقی، عارضی، غیر جدی
-
هزینه سفر
-
چیزی که متعجبم میکنه
-
صرف نظر کردن (غافل شدن) از جزئیات کوچک این چنینی ساده است