iNotKnow (144 Cards)
 by [email protected]
   
  Front cards Back cards
1 abstraction انتزاع، مفهوم، برداشت
2 additive افزودنی
3 After all گذشته از همه اینها
4 aggregation اجتماع، مجموع، توده، مجتمع، انبوهش، تجمع
5 ambiguous مبهم, دو پهلو
6 analogous مشابه, شبیه, قابل قیاس
7 and vice versa و بالعکس
8 anomalies ناهنجاری ها
9 appreciate درک کردن, تقدیر کردن, قدردانی کردن
10 as we shall see همانطور که خواهیم دید
11 assign اختصاص دادن, واگذار کردن
12 audience حضار, مستمعین ، تماشاگران
13 beyond فراتر
14 bias جانبداری ، سوگیری
15 branch شعبه, شاخه, انشعاب
16 briefly به طور خلاصه
17 characteristics مشخصات
18 cite نقل قول ، گفتن, ذکر کردن, اتخاذ سند کردن
19 clarify روشن کردن, توضیح دادن
20 commit مرتکب شدن، متعهد به انجام امری نمودن
21 comprehensive جامع, وسیع, مشروح
22 conceive تصور كردن، پنداشتن
23 confidence اعتماد به نفس
24 confident مطمئن
25 conform مطابقت کردن ، همنوایی کردن
26 conjunction پیوستگی
27 consensus اجماع, توافق
28 consistent استوار, نامتناقض, ثابت قدم
29 consult مشورت کردن, همفکری کردن
30 Continuing with در ادامه
31 contrast کنتراست, تقابل, تضاد, مقابله
32 corpus مجموعه نوشته ها
33 curat تمیز
34 curious کنجکاو
35 decisive تعیین کننده ، قاطع, قطعی
36 dedicated اختصاصی, وقف شده
37 denominator مخرج, تقسیم کننده
38 depicts به تصویر کشیدن
39 despite با وجود, علیرغم
40 discrete گسسته, مجزا
41 dispersion پراکندگی, انتشار
42 disregard بی توجهی ، نادیده گرفتن,
43 distinct متمایز
44 distinguish متمایز کردن، تمیز دادن, تشخیص دادن
45 distract اغفال کردن ، منحرف کردن توجه
46 dive شیرجه رفتن, فرو رفتن,غوطه ور شدن
47 dozen دوجین, دوازده عدد
48 drawback اشکال, مانع, زیان
49 eliminate از بین بردن، حذف کردن، رفع کردن
50 emphasizing با تاکید بر ، اهمیت دادن
51 Encourage تشویق کردن, دلگرم کردن, ترغیب کردن
52 entity وجود، موجودیت
53 exceptional استثنایی
54 exclusive منحصر بفرد ، عدم شمول
55 exhibit نمایش دادن, ارائه دادن, ابراز کردن
56 expect انتظار داشتن
57 explanation توضیح, شرح, تفسیر, بیان, تعریف
58 familiar آشنا، معروف
59 fancy خيال ، وهم ، هوس
60 favor لطف ، توجه, مساعدت
61 for the sake of به منظور
62 founder موسس, بنیان گذار
63 frankly رک و پوست کنده, صادقانه
64 get rid of آزاد بودن،خلاص شدن از
65 gigantic عظیم، غول پیکر
66 hood کاپوت
67 hypothesis فرضیه
68 I will stick من پایبندم به ..، میچسبم
69 imply دلالت، اشاره دارد ، در نتیجه
70 improve اصلاح کردن، بهتر کردن، پيشرفت کردن، بهتر شدن
71 Incidentally اتفاقا
72 inclusive شامل
73 indeed واقعا، براستي، درواقع، حقيقتا، راستي، في الواقع
74 inequality نا برابری, عدم تساوی
75 inherent ذاتى ، اصلى ، چسبنده
76 insight بینش، بصیرت، درون بینی
77 intercept برخورد با محور، عرض(از مبدا)
78 interpret تفسیر
79 intuitive شهودی، حسی
80 It is clearly noticeable به وضوح قابل توجه است
81 kick لگد زدن ، تندی
82 lack عدم ، کمبود ، نبودن
83 leading پیشین ، مقدم
84 leak نشت, تراوش
85 maintain نگه داشتن, حفظ کردن
86 manipulate دستکاری کردن
87 metrics معیارهای
88 miracle معجزه
89 miscellaneous متفرقه، گوناگون
90 mitigate کاهش تخفیف دادن, تسکین دادن, سبک کردن
91 motivate ایجاد انگیزه ، انگیختن, تحریک کردن, تهییج کردن
92 narrative روایت, داستان,
93 narrowly باریک، محدود
94 nonetheless بااين وجود، بااينحال
95 One way to address یکی از راه های رسیدگی
96 phrase عبارت, اصطلاح, تعبیر
97 pitfall دام ، تله ، گودال سرپوشيده
98 pleasant دلپذیر, خوب, خوش, مطبوع ، خوشایند
99 pose ژست , قرار دادن
100 precisely دقیقا
101 prepending در حال حاضر
102 prevent جلوگیری کردن، مانع شدن
103 proportional متناسب
104 quadratic درجه دوم
105 rare نادر, کمیاب ، خام
106 rather نسبتا
107 rather than به جای
108 redundant اضافه، زيادي، مازاد، زائد، مازاد بر احتياج، غير ضروري
109 reference ارجاع, مرجع
110 relevant مربوط, وابسته
111 repository مخزن, انبار, ظرف
112 rest باقی مانده ، سایرین ، دیگران
113 retain حفظ کردن, نگاه داشتن
114 Robustness نیرومندی، استحکام
115 roughly تقریبا
116 sacrifice قرباني، قرباني براي شفاعت، قرباني دادن
117 saddle زین اسب
118 Sentence جمله, حکم, رای, فتوی
119 Simultaneous همزمان
120 Snippet قطعه، تکه
121 staring خیره شدن
122 state-of-the-art مدرن
123 stating بیان می کند، حاکی از
124 straightforward سر راست ، مستقیم
125 strange عجیب ، غیر عادی
126 Strict سخت گیرانه، محکم
127 substantial اساسی, قابل توجه
128 suffer رنج بردن، تحمل کردن
129 sufficient کافی
130 suit کت و شلوار ، مناسب بودن ، درخواست
131 Suppose فرض کنید
132 synonymous مترادف
133 synthetic ساختني،‌ تركيبي، مصنوعی
134 tackle برخورد با
135 This is how I found out اینجور که من متوجه شدم
136 This is why به این دلیل
137 to be aware آگاه بودن
138 to some extent تاحدى ، تا اندازه ايى
139 toggle تغییر وضعیت
140 trailing دنباله
141 Trigger Suggest ماشه پیشنهاد
142 turns out معلوم می شود
143 uncertain نا معلوم، نامشخص
144 wage کارمزد ، دستمزد ، اجرت