iNotKnow (190 Cards)
 by [email protected]
   
  Front cards Back cards
1 abstraction انتزاع، مفهوم، برداشت
2 acronym مخفف
3 additive افزودنی
4 After all گذشته از همه اینها
5 aggregation اجتماع، مجموع، توده، مجتمع، انبوهش، تجمع
6 ambiguous مبهم, دو پهلو
7 analogous مشابه, شبیه, قابل قیاس
8 and vice versa و بالعکس
9 anomalies ناهنجاری ها
10 appreciate درک کردن, تقدیر کردن, قدردانی کردن
11 as we shall see همانطور که خواهیم دید
12 aspect جنبه , منظر
13 assign اختصاص دادن, واگذار کردن
14 audience حضار, مستمعین ، تماشاگران
15 Belief اعتقاد, باور, عقیده
16 beyond فراتر
17 bias جانبداری ، سوگیری
18 branch شعبه, شاخه, انشعاب
19 breakthrough پیشرفت
20 briefly به طور خلاصه
21 bring اوردن, رساندن به, موجب شدن
22 characteristics مشخصات
23 circumstances موقعیت
24 cite نقل قول ، گفتن, ذکر کردن, اتخاذ سند کردن
25 clarify روشن کردن, توضیح دادن
26 commit مرتکب شدن، متعهد به انجام امری نمودن
27 complexity پیچیدگی
28 comprehensive جامع, وسیع, مشروح
29 conceive تصور كردن، پنداشتن
30 confidence اعتماد به نفس
31 confident مطمئن
32 conform مطابقت کردن ، همنوایی کردن
33 conjunction پیوستگی
34 consensus اجماع, توافق
35 consistent استوار, نامتناقض, ثابت قدم
36 consult مشورت کردن, همفکری کردن
37 Continuing with در ادامه
38 contrast کنتراست, تقابل, تضاد, مقابله
39 corpus مجموعه نوشته ها
40 counterpart همتا
41 crucial حیاتی
42 curat تمیز
43 curious کنجکاو
44 dealing معامله, رفتار
45 decisive تعیین کننده ، قاطع, قطعی
46 dedicated اختصاصی, وقف شده
47 denominator مخرج, تقسیم کننده
48 depicts به تصویر کشیدن
49 despite با وجود, علیرغم
50 discrete گسسته, مجزا
51 dispersion پراکندگی, انتشار
52 disregard بی توجهی ، نادیده گرفتن,
53 distinct متمایز
54 distinguish متمایز کردن، تمیز دادن, تشخیص دادن
55 distract اغفال کردن ، منحرف کردن توجه
56 dive شیرجه رفتن, فرو رفتن,غوطه ور شدن
57 dozen دوجین, دوازده عدد
58 drawback اشکال, مانع, زیان
59 eliminate از بین بردن، حذف کردن، رفع کردن
60 emerge ظهور ،پدیدار شدن, بیرون آمدن
61 emerging در حال ظهور
62 emphasizing با تاکید بر ، اهمیت دادن
63 encounter روبرو شدن, مواجه شدن با
64 Encourage تشویق کردن, دلگرم کردن, ترغیب کردن
65 entity وجود، موجودیت
66 eventually در نهایت سرانجام
67 excel برتری داشتن بر ,بهتر بودن از
68 exceptional استثنایی
69 exclusive منحصر بفرد ، عدم شمول
70 exhaustive جامع
71 exhibit نمایش دادن, ارائه دادن, ابراز کردن
72 expect انتظار داشتن
73 explanation توضیح, شرح, تفسیر, بیان, تعریف
74 extensive گسترده ، وسیع, بزرگ, پهناور
75 familiar آشنا، معروف
76 fancy خيال ، وهم ، هوس
77 favor لطف ، توجه, مساعدت
78 for the sake of به منظور
79 forest جنگل
80 founder موسس, بنیان گذار
81 frankly رک و پوست کنده, صادقانه
82 genuine اصل, واقعی
83 get rid of آزاد بودن،خلاص شدن از
84 gigantic عظیم، غول پیکر
85 hill تپه
86 hood کاپوت
87 hypothesis فرضیه
88 I will stick من پایبندم به ..، میچسبم
89 imply دلالت، اشاره دارد ، در نتیجه
90 improper نا مناسب, نابجا
91 improve اصلاح کردن، بهتر کردن، پيشرفت کردن، بهتر شدن
92 Incidentally اتفاقا
93 inclusive شامل
94 incorporate گنجاندن ، ترکیب کردن, یکی کردن, جا دادن
95 indeed واقعا، براستي، درواقع، حقيقتا، راستي، في الواقع
96 inequality نا برابری, عدم تساوی
97 inherent ذاتى ، اصلى ، چسبنده
98 insight بینش، بصیرت، درون بینی
99 insight بینش, بصیرت, فهم
100 intercept برخورد با محور، عرض(از مبدا)
101 interpret تفسیر
102 intuitive شهودی، حسی
103 It is clearly noticeable به وضوح قابل توجه است
104 journey سفر
105 kick لگد زدن ، تندی
106 lack عدم ، کمبود ، نبودن
107 leading پیشین ، مقدم
108 leak نشت, تراوش
109 maintain نگه داشتن, حفظ کردن
110 mandatory اجباری
111 manipulate دستکاری کردن
112 merely صرفا - فقط
113 metrics معیارهای
114 milestone نقطه عطف
115 miracle معجزه
116 miscellaneous متفرقه، گوناگون
117 mitigate کاهش تخفیف دادن, تسکین دادن, سبک کردن
118 motivate ایجاد انگیزه ، انگیختن, تحریک کردن, تهییج کردن
119 narrative روایت, داستان,
120 narrowly باریک، محدود
121 native بومی, محلی
122 nonetheless بااين وجود، بااينحال
123 One way to address یکی از راه های رسیدگی
124 phrase عبارت, اصطلاح, تعبیر
125 pick انتخاب، برگزیدن
126 pitfall دام ، تله ، گودال سرپوشيده
127 pleasant دلپذیر, خوب, خوش, مطبوع ، خوشایند
128 pose ژست , قرار دادن
129 precisely دقیقا
130 preference اولویت, ترجیح
131 prepending در حال حاضر
132 presence حضور, وقوع و تکرار, مجاورت
133 prevent جلوگیری کردن، مانع شدن
134 privilege امتیاز, مزیت
135 proportional متناسب
136 quadratic درجه دوم
137 rare نادر, کمیاب ، خام
138 rather نسبتا
139 rather than به جای
140 redundant اضافه، زيادي، مازاد، زائد، مازاد بر احتياج، غير ضروري
141 reference ارجاع, مرجع
142 relevant مربوط, وابسته
143 repository مخزن, انبار, ظرف
144 responsible مسئول
145 rest باقی مانده ، سایرین ، دیگران
146 retain حفظ کردن, نگاه داشتن
147 reveal آشکار ساختن ، معلوم کردن, ظاهرکردن
148 Robustness نیرومندی، استحکام
149 roughly تقریبا
150 sacrifice قرباني، قرباني براي شفاعت، قرباني دادن
151 saddle زین اسب
152 scratch چرک نویس, قلم زدن
153 Sentence جمله, حکم, رای, فتوی
154 Simultaneous همزمان
155 skill an ability to do something well, especially because you have learned and practised it Examples : You need good communication skills for this job. On the course you will develop skills in business management. مهارت، چیره دستی، استادی
156 Snippet قطعه، تکه
157 staring خیره شدن
158 state-of-the-art مدرن
159 stating بیان می کند، حاکی از
160 straightforward سر راست ، مستقیم
161 strange عجیب ، غیر عادی
162 Strict سخت گیرانه، محکم
163 struggle مبارزه, کشمکش، تقلا کردن
164 stuck گیر
165 substantial اساسی, قابل توجه
166 suffer رنج بردن، تحمل کردن
167 sufficient کافی
168 suit کت و شلوار ، مناسب بودن ، درخواست
169 Suppose فرض کنید
170 synonymous مترادف
171 synthetic ساختني،‌ تركيبي، مصنوعی
172 tackle برخورد با
173 This is how I found out اینجور که من متوجه شدم
174 This is why به این دلیل
175 throughout در سراسر
176 to be aware آگاه بودن
177 to some extent تاحدى ، تا اندازه ايى
178 toggle تغییر وضعیت
179 traditional سنتی , مرسوم, نقلی, عرفی
180 trailing دنباله
181 Trigger Suggest ماشه پیشنهاد
182 turns out معلوم می شود
183 uncertain نا معلوم، نامشخص
184 urgent very important and needing to be dealt with immediately. example : He was in urgent need of medical attention. فوری, ضروری، اصرار کننده
185 vast وسیع
186 versatile someone who is versatile has many different skills a more versatile workforce همه کاره, تطبیق پذیر, زیرک
187 versatile همه کاره, تطبیق پذیر ، زیرک
188 wage کارمزد ، دستمزد ، اجرت
189 widespread گسترده, شایع, متداول
190 wrap بسته بندی کردن, نهان کردن