S-PC-ZFH (286 Cards)
 by [email protected]
   
  Front cards Back cards
1 a bit behind the time کهنه کمی از زمان عقب هستند
2 a cretaure of habit مخلوق عادت خودشه- یک عاداتی داره و اون هارو دنبال میکنه
3 a rooler coaster of emotion حجم زیادی از احساسات
4 a true friend fo life یک دوست واقعی در زندگی
5 abrasive manner رفتار متجاوز گرانه اش
6 according to plan طبق برنامه پیش رفتن
7 admirable قابل تحسین
8 admire تحسین کردن
9 admittedly به اقرار گفتن -در حقیقت، مسلما
10 adopted children بچه ای که به فرزندخواندگی قبول کردند
11 altogether همه با هم ، باهم
12 ambitious جاه طلب
13 analytical تحلیلی، روانکاوی، analytical skills, analytical mind
14 are not made for each other برا هم ساخته نشده اند
15 assertive قاطع و با اعتماد به نفس
16 attend a formal function به مناسبت های رسمی پیوستن
17 attentively از روی دقت یا توجه
18 baby of the family بچه تهتغاری بودن
19 back them up in hardship هوای آنها را در سختی ها دارند
20 backbitng غیبت کردن
21 be green with envy حسودی کردن feeling unhappy because someone has something that you want and cannot have:
22 bear a (striking) resemblance to دقیقا شبیه کسی بودن
23 bitter divorce جدایی پر از دعوا
24 blissfully happy خوش سعادتمند و خوشحال
25 blood relatives فامیل نزدیک
26 bombarded me with tough questions با سوالات سخت و زیاد من رو بمباران کردند
27 boring a grudge againt somebody از کسی کینه به دل داشتن
28 broach the subject چطور سر مسئله را باز کردن چطور مسئله را پیش کشیدن
29 broken family خانواده از هم پاشیده
30 brutally honest به طور شدیدی صادق بودن ممکنه به کسی بر بخورد
31 bubbly personality شخصیت پر جنب و جوش و پر هیجانی دارد
32 charismatic personality شخصیت کاریزماتیک
33 cheerfull بشاش، شاد
34 child bearing بچه اوری، بچه زایی
35 child minding نگهداری از بچه ها
36 clear the mess بهم ریختگی را تمیز کردن
37 close confidant محرم اسرار نزدیک
38 come to conclusion/agreement etc to decide something, agree on something etc after considering or discussing a situation Synonym have come to realize
39 come to arabic وقتی بحث زبان عربی میشه
40 competition رقابت مسابقه، هم چشمی، سبقت جویی، هم آوری،
41 confident با اعتماد به نفس
42 cooperation همکاری تعاون، همدستی، تشریک مساعی،
43 cordial relationship رابطه صمیمی
44 couch potato a person who spends a lot of time sitting and watching television
45 covetousness طمعکاری حسادت
46 cut out for to be the right type of person to do something
47 dating قرار ملاقات برای دوستی داشتن با کسی
48 deeply depressed کاملا افسرده شدن
49 deserved respect شایسته ی احترام
50 determination اراده، عزم، تصمیم، قصد،
51 develop a close connection رابطه ی نزدیکی را ایجاد کردن
52 develop their circle of friendship دایره دوستی را گسترده تر می کنند
53 didn't show his true color روی واقعی خودش را نشان نداد
54 dignified موقر، با وقار
55 disciplining children آموزش بچه ها
56 distant relative فامیل دور
57 do not meet each other half way سعی در همکاری کردن با هم ندارند و نمی خواهند همدیگر را درک کنند
58 dopped the bomshell یهو خبر دادن یهو عنوان کردن to suddenly tell someone a piece of news
59 down to earth ادم افتاده و خاکی
60 dual-income دو موتوره درامد داشتن
61 dysfunctional عدم کار، ناکارامد نا امن
62 easy-going کسیکه سخت نمی گیرد، بی قید، سهل انگار
63 emotional wreck از نظر عاطفی بهم ریختن
64 emotionally احساسی عاطفی
65 end up with به چیزی انجامیدن سردر اوردن
66 exemplary نمونه شایان تقلید، ستوده، نمونه و سرمشق
67 extended family خانواده گسترده، خانواده بزرگ
68 eye opener چشم بازکن، چیزشگفت اور،
69 failed/blew/screwed درسی را افتادن
70 fall for her charm عاشق یکی شدن برای جذابیت و افسونش
71 family closeness رابطه نزدیک در خانواده
72 father's permission اجازه پدر
73 fellowship کمک هزینه تحصیلی،
74 felt sorry احساس تاسف
75 fiercely loyal couple وفادارترین زوج ها
76 financially مالی
77 flying colors توفیق کامل، موفقیت قطعی
78 flying visit a quick visit because you do not have much time ملاقات سریع و کوتاه
79 follow his footstep همیشه رد پای او را دنبال میکنم پرو راه او هستم و از تجربیاتش استفاده می کنم
80 formative period دوره سازنده دوره ای که شخصیت دارد شکل میگیرد
81 formerly سابقا، پیشتر، قبلا
82 forthright in manner رک در رفتار
83 foster پرورش دادن، کمک کردن غذا دادن، شیر دادن، پرستار،
84 full o fun and energy پر از شادی و انرژی
85 full of beans having a lot of energy کسی که پر از انرژی است
86 gatherings دور همی ها
87 generation شکاف نسلها
88 get along well with each other خیلی خوب باهم کنار می آییم
89 get out of their way for children به خاطر بچه ها از خواسته های خودشون میگذرند
90 get the full marks in نمرات کامل گرفتن
91 get through به اتمام رساندن گذشتن از، به پایان رساندن،
92 get togetherness دور هم جمع شدن
93 give birth زایمان کردن
94 give birth to (child) زاییدن، بوجود اوردن
95 granted with دادن، بخشیدن، اعطا کردن، تصدیق کردن، مسلم گرفتن، موافقت کردن، اجازه دادن،
96 great sense of humor حس شوخ طبعی عالی
97 hard-working سخت کوش
98 hardly lifts a finger around to not help someone to do something به سختی به کسی کمک کردن
99 has a hert of goal قلب طلایی دارد مهربان است
100 has boundless energy that seems to have no limit انرژی بی پایانی دارد
101 has this privilege ازین نعمت برخوردار است
102 having a baby بچه داشتن
103 he is fun to be with ادم جذابی هست برای فان
104 he is laugh a minute ادم پایه خنده ای هست خوش خنده هست
105 heal it التیام دادن خوب کردن، حل و فصل کردن
106 healthy and safe سالم و امن
107 healthy way به روش سالم
108 heart and soul of the party عامل اصلی مهمانی
109 her heart is in the right place کارش درست است . نیت درستی دارد
110 highly emotional ادم با احساس و با عاطفه
111 hypocrite ریاکار آدم ریاکار، آدم دو رو،
112 i didn't crack the book کتاب را باز نکردم
113 i didn't hit the book شروع به خواندن کتاب نکردم
114 I expect us to be انتظار دارم ما دوتا بشویم
115 i felt like a star in seventh heaven مثل یک ستاره در آسمان هفتم بود
116 i was bitterly dis appointed واقعا نا امید شده بودم
117 i was in struggle to pass it در تلاش و تقلا بودم که پاس کنم
118 i was over the moon من روی ماه بودم از خوشحالی
119 i'm out of my element to feel unhappy or strange because you are in a situation that you are not familiar with حال خوبی نداشتم
120 immediate family خانواده نزدیک
121 in a broad sense به طور به قضیه نگاه کردن
122 inspired us ترغیب کردن، انگیزه بخشیدن الهام بخشیدن، دمیدن، القاء کردن
123 invaluable knowledge دانش با ارزش وفوق العاده گرانبها
124 is nobody's fool بازیچه دست کسی نمیشود
125 isn't relevant to my university major به رشته ی دانشگاهیم مربوط نیست
126 it is safe to say میشه با اطمینان گفت
127 it takes to make it happen برای تحقق آن لازم است
128 join the festivities به جشن و سرور پیوستن
129 keeeping in touch در تماس و رابطه بودن رابطه را حفظ کردن
130 keenly intrested مشتاقانه و زیاد علاقه دارد
131 laid قرار دادن کار گذاشتن، نصب کردن، طرح کردن، هموار کردن laid groundwork
132 lasting پایدار
133 lasting happiness شادی پایدار
134 lasting impression one that someone remembers for a long time تاثیری که تا اخر عمر خواهد ماند
135 lavished their attention on us ما را غرق محبت کردند
136 let me down من را نا امید کرد
137 life lessons درس های زندگی
138 life-long ambition آرزوی تمام عمر
139 live quite comfortable life یک زندگی راحت دارند ،در یک زندگی راحت زندگی کردن
140 live wire someone who is very active and has a lot of energy ادم پر انرژی که همه را می خنداند
141 look up to him همیشه به اون نگاه میکنم پیرو او هستم
142 lose my temper عصبانی و بر خلق شوم
143 lose the track of time گذر زمان را از دست دادن
144 lost his temper over minor issues به خاطر مسائل کوچک اعصابش رو از دست می داد
145 lots of job opportunity تعداد زیادی فرصت شغلی
146 love the sound of his own voice صدای خودش رو دوست داره وبه نظر کسی کاری نداره
147 low-income درامد کم
148 magnetic personality qualities that make other people feel strongly attracted to you شخصیت کشنده ای دارد جذب کننده است
149 make a spoiled brat یک بچه لوس و به دردنخور تربیت کردن
150 make ends meet to have just enough money to pay for the things that you need پول به اخر ماه نخواهد رسید
151 man of few words خیلی کم حرفه
152 messy divorce جدایی پر از دعوا
153 met him in person حضوری با او ملاقات کردن
154 metally روانی فکرا، روحا، از نظر روانی
155 middle-aged man مرد میانسال
156 mischievous behavior رقتار موذی، شیطان، بدجنس
157 modern age دوره جدید
158 mutual sepration جدایی متقابل منطقی
159 my east and west مثل غرب و شرق من هست به هرطرف نگاه میکنم مثل قطب نما او را میبینم
160 my kind of thing چیزی نیست که من دوست دارم
161 never let him out of their sight هرگز اجازه نمیدهند که او از جلوی چشمانسان دور شود
162 new born children بچه هایی که تازه به دنیا امده اند
163 nightmare کابوس؛ تجربه وحشتناک
164 not only to their benefits نه تنها نفع آنها
165 not to come to any harm هیچ اتفاقی برایش نیوفتد
166 nuclear family خانواده کوچک
167 offer their shoulders for children to cry on شانه هایشان را برای گریه در اختیار آنها می گذارند
168 on my nerve روی مخ منه
169 on the right track کارش درست است و مسیر درستی را میرود
170 one on one رو در رو، دو نفره
171 one on one classes with tutor کلاس خصوصی با معلم
172 ones in a life time opportunity فرصتی که یکبار اتفاق افتاد
173 organized person ادم منظم
174 outing گردش بیرون شهر، تفرج، وابسته به گردش یا سفر کوتاه
175 overshadowed with my young brother همه توج ها به برادرم معطوف شده و کسی ب من توجه ندارد
176 overwhelmed with emtion تحت تاثیر احساسات -زیر باز احساسات
177 pandering to their every whim هر خواسته ی آن ها را انجام بدهند
178 paper work کار نوشتنی، تکالیف درسی
179 paramount importance اهمیت بالایی
180 passed the test قبول شدن امتحان
181 passionate about it قلبا دوست نداشتم -علاقه ای نداشتم
182 pave the way راه را هموار کردن makes the other thing possible
183 pillar of our family ستون خانواده ما
184 platonic relationship رابطه اجتماعی رابطه ای که عاشق هم نبودیم
185 plays host to my uncles and aunts میزبان دایی ها و خاله ها یا عموها و خاله ها
186 pleasantly surprised به طور خوشحالی سورپرایز شدم
187 pointless marriage ازدواج بی معنی بی مفهوم
188 postpone childbearing عقب انداختن بچه داشتن
189 praiseworthy شایسته تحسین ،قابل ستایش ستودنی،
190 prasctical major رشته کارامد وکاربردی
191 priceless بی قیمت، بسیار پر قیمت، education is priceless
192 prodigy بسیار زیرک، نابغه
193 proposed me به من پیشنهاد ازدواج داد
194 provide with فراهم کردند با
195 push me into majoring in من را تشویق به تحصیل در رشته ... کرد
196 put an end to خاتمه دادن
197 put off به تعویق انداختن، طفره، بهانه، عذر
198 pychopath جامعه ستیز (پسیکوپات)، بیمار روانی،
199 pysically فیزیکی
200 quick-witted زرنگ بودن
201 raised us ما را بزرگ کردند
202 ready to crack a joke همیشه اماده است که مزه بیاندازد، شوخی کند
203 red letter با حروف قرمز نوشته شده روز تعطیل، روز یادگاری Memorably happy
204 rediculously excited به طور مضحکی هیجان زده شدم
205 respect their wishes به سلایق و علاقه ی انها احترام بگذارند
206 rift in friendship دلخوری در دوستی - شکاف در رفاقت
207 role model to my life الگوی رفتاری من در زندگی
208 rooted in many factors ریشه در عوامل زیادی دارد
209 running a huge company راه اندازی یک کسب و کار
210 ruthless بی رحم، ظالم از رک بودن
211 safe atmosphere فضای امن
212 salt of the earth ادم خیلی خوب و مهربون
213 seething with anger به خاطر عصبانیت از درون می جوشید
214 set the stage for بستر و شرایط را فراهم کرد
215 sharp-witted زرنگ بودن
216 shrewd ناقلا و باهوش
217 sibling rivalry رقابت هم شیرها ،رقابت خواهر و برادر
218 so lucky خیلی خوشحال
219 soperiority complex you believe that you are better, cleverer or more important than other people خود برتر بینی
220 speak their mind حرف دلشان را بزنند
221 special occasion مناسب خاص
222 spend quality of time with وقت زیادی را با کسی گذراندن
223 stab you in the back to do something harmful to someone who trusted you از پشت خنجر زدن
224 stable home خانه ثابت
225 stable income درامد ثابت
226 stand on our own two feet روی پای خودمان بایستیم
227 starves their attention تشنه ی محبت آنها بودند
228 stick up for you از شما حمایت کند - پشت شما در بیاید
229 stormy relationship رابطه پر از دعوا
230 stress-free استرس ندارد
231 stubborn streak کله شق به تمام معنا
232 study hard سخت درس خواندن
233 suitor خواستگار
234 supportive family خانواده حامی، حمایت کننده پشتیبان
235 surprise parties سوپرایز پارتی ها
236 sympathetic همدرد، غمخوار دلسوز، شفیق،
237 sympathize with همدردی کردن با (تو)
238 tackle unfamiliar problem مشکلات نا آشنا را حل کردن
239 take after شباهت بهکسی داشتن به کی رفتن
240 take it for granted to believe that something is true without making sure
241 take my time عجله نکنم فکر کنم
242 take the bull by the horns دل به دریا زدن -دلیرانه با سختی روبرو شدن، با شاخ گاوی درافتادن
243 task children with some househod chores یک سری کارها و مسئولیت های خانه را به عهده بچه ها بگذارند
244 tedious خسته کننده ملال آور، کسل کننده،
245 the apple of parents eyes نور چشمی والدین بودن
246 their own flesh and blood از گوشت و خون خودشان
247 they divided their attention on all of us توجهاش را بر روی همه ما تقسیم کردند
248 things start looking up شرایط بهتر شد
249 throw his weight around در محیطی که هست از جایگاه خودش سو استفاده میکنه
250 throwing parties پارتی گرفتن
251 tiring خسته کردن، خسته، از پا درآمدن،
252 to bridge their gap فاصله بین خودشان را بردارند
253 to pull his weight بار خودش را خودش میکشد- کار خودش را خودش انجام میدهد
254 to put his personality in nutshell بخواهم شخصیتش را خلاصه برایتان بگویم
255 to spring your defense to quickly defend someone who is being criticized سریع از شما دفاع بکند
256 top student شاگرد اول
257 top talnted student دانشجوی نخبه
258 training تربیت کردن
259 trend رویکرد گرایش، روند نظام، رویداد، مسیر
260 tried their best تلاش خودشان را بکنند
261 trouble free atmosphere فضای رشدی که هیچ دردسری نداشته
262 troubled childhood بچگی پر دردسر داشتن
263 turn out to be تبدیل شد به
264 unconditional love عشق بی قید و شرط
265 under his thumb to be under someone's control همه را تحت کنترل خودش بگیرد
266 under previleged family خانواده محروم و زیر خط فقر
267 under the bread line زیر خط فقر
268 undersatnding فهم و ادراک توافق، موافقت، باهوش،
269 undivided attention توجه نا عادلانه
270 up for پایه بودن آماده بودن برای
271 up to make fun of somebody اماده بودن برای اینکه کسی را دست بندازد
272 various occasion مناسبت ها مختلف
273 very much indeed دقیقا همینطوره
274 vivid واضح، آشکار روشن، زنده،
275 vividly remember به طور واضح به یاد اوردن
276 watch him مراقبت او بودن
277 wears her heart on her sleeve to make your feelings and opinions obvious to other people خیلی راستگو است و پنهان کاری نمیکند
278 well -prepared به خوبی اماده باشند
279 well brught up evironment محیط رشد خوب فراهم کردن
280 well-off ثروتمند خوب، مفید، جذاب، جالب، دارای زندگی آسوده
281 what i have always relished چیزی که من همیشه از آن لذت می بردم
282 whirwind visit ملاقات سریع
283 wines and dines them to entertain someone by giving them an expensive meal and wine خوراکی و نوشیدنی سرگرم کردن
284 with a bit of luck با کمی شانس
285 worlds apart دنیا یشان متفاوت است . کاملا با هم فرق دارند
286 yes man بله قربان گو بودن